English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6644 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
delay equalizer U متعادل کننده تاخیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
offsetting U رقم متعادل کننده متعادل کردن
offset U رقم متعادل کننده متعادل کردن
delay arming U مسلح کننده تاخیری
delayed contact U چاشنی با تماس تاخیری سیستم پیش تنظیم تاخیری
delay line storage U یک دستگاه ذخیره که شامل یک خط تاخیری و وسیلهای برای درج مجدد اطلاعات بدرون خط تاخیری میباشد
dormant U عامل تاخیری مین دریایی چاشنی تاخیری
compensator U متعادل کننده
regulator U متعادل کننده
regulators U متعادل کننده
stabilizer U متعادل کننده
balancer U متعادل کننده
corrector U متعادل کننده
stabilisers U متعادل کننده
interchange current U جریان متعادل کننده
line charge compensation reactor U پیچک متعادل کننده
interphase reactor U پیچک متعادل کننده
ballast U وزنه متعادل کننده
dashpot U استوانه متعادل کننده
counterpoise U نیروی متعادل کننده
sash balancing weight U وزنه متعادل کننده
stabilizing sleeve U غلاف متعادل کننده
impedance compensator U متعادل کننده مقاومت فاهری
parity bit U عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
stabilizing sleeve U پرده متعادل کننده گلولههای منور
pressure equalized addition funnel U قیف افزایشی متعادل کننده فشار
stabilizing fin U پرههای متعادل کننده گلوله در مسیر
delayed action U وسیله با عمل تاخیری تاخیری
delay release sinker U وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
equilibrate U متعادل کردن متعادل شدن
automatic levelling U سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
equilibrator U دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
delay line U خط تاخیری
retardatory U تاخیری
dilatory U تاخیری
retardative U تاخیری
delay distortion U اعوجاج تاخیری
delaying action U عمل تاخیری
fuze delay U ماسوره تاخیری
delay action U عملیات تاخیری
delay element U عنصر تاخیری
delay fuze U ماسوره تاخیری
time-lag fuse U فیوز تاخیری
delay line register U ثبات با خط تاخیری
time delay relay U رله تاخیری
delaying action U عملیات تاخیری
delay arming U مکانیسم تاخیری
delay action fuse U فیوز تاخیری
delay position U موضع تاخیری
delayed action U با ماسوره تاخیری
nickel celay line U خط تاخیری نیکلی
dormant U وسیله تاخیری
delay action U عمل تاخیری
delay action voltage U ولتاژ تاخیری
retarding effect U اثر تاخیری
sonic delay line U خط تاخیری صوتی
delaying U عملیات تاخیری
lagging current U شدت تاخیری
mercury delay line U خط تاخیری جیوهای
delays U عملیات تاخیری
delay U عملیات تاخیری
magnetic creeping U اثر تاخیری مغناطیسی
magnetic aftereffect U اثر تاخیری مغناطیسی
delayed elastic response U واکنش ارتجاعی تاخیری
soluble washer U ضامن تاخیری مین دریایی
delay position U موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
sit on a lead U بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
sit on the ball U بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
dominant U متعادل
balanced U متعادل
level-headed U متعادل
even-tempered U متعادل
equilibrant U متعادل
moderate speed U سرعت متعادل
offset U وزنه متعادل
balancing U متعادل کردن
offsetting U وزنه متعادل
equilibrant U نیروی متعادل
rounded <adj.> U کامل و متعادل
equilibrium flow U جریان متعادل
equilibration U متعادل کردن
coequal U متعادل ومتساوی
balance U متعادل کردن
historical cost U قیمت متعادل
balances U متعادل کردن
equilibrium drawdown U افت متعادل
be in ballast U متعادل بودن
balanced armature unit U جوشن متعادل
balanced rudder U سکان متعادل
balanced state U حالت متعادل
ballast concrete U بتن متعادل
balanced system U سیستم متعادل
ballast concrete U بتن متعادل
baling press U پرس متعادل
balanced circuit U مدار متعادل
bales U متعادل کردن
bale U متعادل کردن
counterbalances U متعادل کردن
counterbalanced U متعادل کردن
counterbalance U متعادل کردن
lopsided U غیر متعادل
soaking U تابش متعادل
disequilibrate U غیر متعادل کردن
even keel U حرکت متعادل ناو
equilibrium pressure curve U منحنی فشار متعادل
equilibrium moisture content U درصد رطوبت متعادل
stabilization U متعادل کردن تعادل
balanced supply U اماد متعادل شده
balanced load U بار خارجی متعادل
balanced pressure torch [مشعل با فشار متعادل]
unbalancing U غیر متعادل کردن
balance collective forces U نیروهای کلی متعادل
unbalances U غیر متعادل کردن
unbalance U غیر متعادل کردن
balanced stock U ذخیره اماد متعادل
equipoise U برابری دروزن متعادل ساختن
balanced tackle U وضع متعادل وسایل ماهیگیری
balance U تراز شدن متعادل کردن ترازو
balances U تراز شدن متعادل کردن ترازو
isometric view U رسمی که سه بعد شی را به نسبت متعادل نشان میدهد
swingweight U وضع متعادل چوب گلف پس ازپایان حرکت
deadlock U حالت عدم فعالیتی که در اثروجود دو نیروی متعادل ایجادگردد
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
balances U خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
balance U خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
delayed opening U سیستم پرتاب چتر با باز شدن تاخیری سیستم تاخیر در بازشدن چتر
self reacting U بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
balancing U حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی
antithyroid U ماده متعادل کنندهء غدد درقی ضد غدهء درقی
balances U تراز کردن متعادل کردن بالانس
balance U تراز کردن متعادل کردن بالانس
depolarize U غیر متعادل کردن متضاد کردن
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
briquetting press U پرس متعادل یا بالینگ پرس
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
counter flood U اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
balanced mobilization U بسیج متعادل اماد ذخیره تهیه اماد ذخیره به طورمتعادل
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1confinement factor
1معنی lead lag compensator
4express, overexpression
1The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
2پن مرطوب کننده
2پن مرطوب کننده
1Oem
1روشنی خیره کننده صنعت
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com